روزنامه ابتکار
سؤالی که از دیرباز در بین دانش آموزان، آنهم در کلاس انشا مطرح بوده و هست، این است که «علم بهتر است یا ثروت؟» این جمله بهظاهر ساده، از مقطع ابتدایی تا دبیرستان و حتی دانشگاه نیز مورد سؤال است.
سالیان سال معلمان ما مقایسه و انتخاب بین علم و ثروت را بهعنوان موضوع انشا به ما میدادند و از ما میخواستند که از بین این دو یکی را انتخاب کنیم.
جوابها بدون استثنا یکی بود. علم از ثروت بهتر است. چون …
محیط امروزی را میتوان با رقابت شدید و سخت آن توصیف کرد. در هر ثانیه از روز اختراعات جدیدی صورت میپذیرد و روشهای سنتی، طول عمر کوتاهتری پیدا میکنند. خبر تازه امروز، یک خبر قدیمی در فردا محسوب میشود و کسانی که با تغییرات پیش نروند عقب خواهند ماند. شما باید از تمام منابع موجود خود استفاده کنید تا با زمان پیش روید.
روشی که شما زمان خود را استفاده میکنید تعیینکننده موفقیت شماست.
یکی از اصول اساسی علم اقتصاد این است که منابع کمیاب میباشند. این بدان معناست که هرگاه ما تصمیم به استفاده از یک منبع میگیریم، درواقع ما از فرصت استفاده کردن از آن منبع درجایی دیگر و به شکلی دیگر، چشمپوشی کردهایم.
این بحث ما را وارد مبحث دیگری به اسم «هزینه فرصت» میکند.
هزینه فرصت، هزینهای است که برای فرصتهای ازدسترفته پرداخت میشود. هزینه فرصت ارتباط تنگاتنگی با فرایند تصمیمگیری و انتخاب دارد.
بدون تردید یکی از مهمترین مسائلی که ذهن جوانان ایرانی را به خود مشغول کرده موضوع ادامه تحصیل است.
آیا باید ادامهٔ تحصیل بدهیم یا بلافاصله بعد از فارغالتحصیل شدن از دانشگاه وارد بازار کار شویم؟ در هرکدام از این موارد، درواقع هر انتخاب، فرصت انجام دادن کار دیگر را از ما میگیرد.
مدرکگرایی از اصطلاحات پرکاربرد تحلیلگران مسائل اجتماعی ایران امروز است. رشد شتابان دانشگاهها و مراکز آموزش عالی در اقصی نقاط کشور، فقدان اعضای هیئتعلمی توانا و متخصص و پذیرش دانشجو در سطوح گسترده موجب انباشت فارغالتحصیلان ناکارآمد و بیکاری شده است که تصور میکنند با اخذ مدارج علمی بالاتر امکان و شانس دستیابی به مشاغل بهتر را دارند. این در حالی است که رشد و افزایش بیرویه دانشجویان و فارغالتحصیلان میزان توقعات و خواستههای بخش قابلتوجهی از جوانان نسبت به کیفیت اشتغال را بالا برده است.
سالیانه هزاران نفر دانشجوی فارغالتحصیل یا در حال تحصیل در مقطع کارشناسی، خود را برای رقابتی سنگین و نفسگیر برای ورود به مقطع کارشناسی ارشد آماده میکنند و بخت خود را در این ماراتن علمی به آزمون میگذارند؛ اما آیا همه آنها توجیه کافی برای ورود به این مقطع دارند؟
دلایل بسیاری از جوانان برای ادامه تحصیل چیزهایی متفاوت میتواند باشد، دلایلی مثل:
- کسب علم و دانش
- فشار خانواده و محیط
- درآمد بیشتر
- شخصیت اجتماعی بالاتر
- بیهدفی در زندگی
- همسریابی
- نرفتن به سربازی
اما آیا با فرض اینکه اهداف دانشجویان این موارد باشد، آیا آنها میتوانند به خواستههای خود برسند؟
کسب علم و دانش
در حوزه آموزش عالی بیشتر تجربههای موجود از نوع سنتی و سختگیرانه دانشگاهی است، بیشتر دروس ارائهشده در دانشگاههای مربوط به مباحث تئوریک و محض میپردازد، اما امروزه هر طالبی میتواند سؤال و مسئله موردنظر خود را بهراحتی و هدفمند از جستجو در اینترنت بیابد، درواقع امروزه اینترنت رقیب جدی برای علوم محض و عمدتاً غیرکاربردی دانشگاهها شده است و هرکسی میتواند کاربردیترین مباحث و حتی محض را در لابهلای صفحات دنیای مجازی بیابد.
فشار خانواده و محیط
بسیاری از پدر و مادرها، رؤیاهای محقق نشده خود را در آینده فرزندانشان جستوجو میکنند. خیلیها هم معتقدند که چشمانداز زندگی بزرگسالی فرزندانشان را باید از دوران کودکی برایشان ترسیم کرد تا بچه، هدف داشته باشد.
به همین دلیل است که خیلی از پدر و مادرها، شغل آینده فرزندان خود را تعیین و به وی ابلاغ میکنند!
اساساً هیچ تضمینی وجود ندارد که آنچه تحت عنوان شغل آینده در ذهن فرزندان بارگذاری میشود، با مختصات فکری، ذهنی، جسمی و علایق فردی آنها در آینده همخوانی خواهد داشت یا خیر؛ و نیز مشخص نیست که آیا شرایط لازم برای رسیدن به آن هدف، محقق خواهد شد؟
القائات بزرگترها درباره شغل و رشته تحصیلی فرزندان، خطمشی ذهنی او را تشکیل میدهند و یک گره روانی را در مغز آنان ایجاد میکنند تا فرد نتواند در خصوص رشته یا شغل، جهت درست را انتخاب کند.
درآمد بیشتر
اگر درگذشته نهچندان دور داشتن یک مدرک تحصیلی در یک رشته خوب در یک دانشگاه معتبر بهترین دلیل برای یافتن شغل مناسب بود، امروز داشتن مدرک دلیلی برای داشتن شغل مناسب نیست. درواقع دیگر بازار خواهان فارغالتحصیلان نیست!
تحصیلات عالی همواره به معنی کارآفرینی نیست و باید این رابطه ساماندهی شود چون خیلی از فارغالتحصیلان در ایجاد کسبوکار و پیدا کردن فرصت اشتغال ناتوان هستند.
دوره تحصیل دانشگاهی با توسعه مهارت کارآفرینی همراه نیست و مدرکگرایی جوانان را عذاب میدهد و همه منتظر دولت هستند تا برایشان کار ایجاد کند یا به استخدام شرکتهای دولتی دربیایند.
متأسفانه سیستم آموزشی ما هنوز طوری است که دانش آموزان دبیرستانی نهچندان با رشتههای دانشگاهی آشنا میشوند و نه حتی وقتی آشنا شدند دستگاهی وجود دارد که آنها را بهجایی که میخواهند هدایت کند. برای همین اکثر دانشجوها یا در مورد رشته خودشان اطلاعات کارآمدی نداشتهاند یا در آن رشتهای که میخواستند تحصیل نمیکنند، به همین دلیل نرخ بیکاری تحصیلکردهها نسبت به نرخ کل بیکاری کشور بالا است که در اصل میتوان این را فاجعه دانست.
به عقیده کارشناسان یکی از مهمترین دلایلی که باعث به وجود آمدن این شرایط شده است، عدم ارتباط صحیح و منطقی بین دانشگاه و بازار کار است تا جایی که هر یک از این بخشها بهصورت کاملاً جزیرهای و جدا از دیگری کار میکند. دانشگاهها امروز در رشتههای گوناگونی بدون توجه به نیاز واقعی بازار کار، دانشجو تربیت میکنند، اما بازار کار تنها به آن بخشی از فارغالتحصیلان توجه دارد که بتواند نیاز واقعی خود به نیروی کار را برطرف میکند.
شخصیت اجتماعی بالاتر
متأسفانه بسیاری از مشاغل در کشور منزلت اجتماعی خود را از دست دادهاند، چرا یک جوان به این نمیاندیشد که میتواند بهجای رفتن به دانشگاه مشاغلی نظیر لولهکشی، نانوایی، برقکاری، مکانیکی، آجرچینی، آرماتوربندی، کاشیکاری، جوشکاری، آشپزی، شیرینیپزی، گلیمبافی، نان پزی و بسیاری از مهارتهای دیگر را پیشه خود کند؟
در ذهن خیلی از جوانان با پرستیژترین شغل استادی دانشگاه است. بسیاری خیال میکنند همینکه یک مدرک دکتری داشته باشند دیگر استاد خواهند شد، درحالیکه اینطور نیست و استادی شغل بسیار سختی است و ویژگیهای خاصی نیاز دارد.
همچنین منزلت اجتماعی سرپوشی میشود برای پنهان کردن ضعفها و کاستیهای دیگری که در شخصیت ماست.
بیهدفی در زندگی
جهت تحصیل در هر رشتهای علاقه و انگیزه مهمترین فاکتورها است. انگیزه یکی از وجوه زندگی انسان است بهگونهای که یک فرد برای ادامه زندگی، علیالخصوص زندگی اجتماعی، انجام فعالیت و حتی تغییر، نیازمند انگیزه است و بدون انگیزه زندگی بیحرکت، سرد و بیروح میشود.
درواقع همه ما انسانها میدانیم که آنچه بشر را بهسوی فردا هدایت میکند همان انگیزه است. بهاینترتیب انسانهایی که در فراز و نشیب زندگی انگیزهٔ خود را از دست میدهند بهمرورزمان دچار یک نوع ناامیدی و افسردگی شده و از ادامه راه زندگی بازمیمانند. متأسفانه امروزه بیانگیزگی به یکی از مهمترین معضلات جامعه ما تبدیل شده است و اکثر نوجوانان و جوانان جامعه یک حالت رکود و بیحسی عاطفی و سردرگمی به سر میبرند. به دلیل اینکه نوجوانان و جوانان جامعه هدف مشخصی برای خود تعریف نکردند و در امور روزمره و کارهایشان دچار یک نوع بینظمی و سردرگمی یا بهعبارتدیگر بیانگیزه و بیهدف شدهاند. اگر واقعبینانه نگاه کنیم میتوانیم دریابیم که بیشتر فارغالتحصیلان دانشگاهی در کشور ما در رشته خود مشغول به فعالیت نیستند.
همسریابی
متأسفانه امروز در جامعه ما شاهد افزایش طلاقها و کاهش ازدواجها هستیم. بر اساس آمارها بیشترین طلاقها در میان ازدواجهای دانشجویی است. (مهر، سهشنبه ۲۵ تیر ۱۳۹۲) اگر این خبر را برای سالهای اخیر درست ندانیم، بااینوجود ازدواجهای دانشجویی به نظر میآید دارای آمار بالای طلاق هستند.
نرفتن به سربازی
بالاخره یکروزی شما سرباز خواهید شد، اما بنده حالت دومی را درنظر میگیرم که شما میتوانستید بعد از سربازی ادامه تحصیل بدهید، بافرض این حالت می تواند دریافت که بعد از تحصیلات، بهترین زمان برای ورود به بازار کار است، زیرا مطالب دانشگاهی که یاد گرفتهاید تا مدتی در ذهنتان باقی است؛ اما بعد از سربازی آیا چیزی به یادتان خواهد آمد؟!
اما در انتها اگر فهرستی از ۱۰ انسان موفق که در سطح جهانی یا ملی یا در اطرافیانتان میشناسید را ردیف کنید، خواهید دید که آنان تحصیلات و مشاغل گوناگونی دارند و آنچه متمایزشان کرده، نه شغل و تحصیلات خاص که بهترین بودن در حرفهای است که بدان مشغولاند. حتی بسیاری از این افراد تحصیلات دانشگاهی موفقی نداشتهاند و بعضاً اخراجی دانشگاه یا محل کارشان بودهاند.
پس سعی کنید همینالان، به این مسئله که هدفتان از درس خواندن و ادامه تحصیل و… چیست، خوب فکر کنید و برای این سؤالات پاسخهایی داشته باشید که برای شخص خودتان قابلقبول باشد، بعد بر اساس این پاسخها، اهداف کوتاهمدت و بلندمدت خود را بنویسید و برای رسیدن به تکتک آنها دنبال راهحل بگردید.
این باور را در خود ایجاد کنید که شما مسئول زندگی و اعمال شخصی خود و خانوادهتان هستید و تنها شما و شما هستید که مسئول تمامی مصائب و مشکلات زندگی خود هستید. پس برای حل آنها باید خودتان بهتنهایی گام بردارید.
قرار نیست تمام اعضای جامعه تحصیلات تکمیلی غیرضروری را پشت سر بگذارند. بسیاری از مناطق و مشاغل کشور نیاز به تکنسین و افراد ماهری دارند تا با بهکارگیری ایشان در بخشهای مختلف تولید چرخه صنعت در کارگاههای محلی شکل بگیرد. بسیاری از مشاغل خدماتی اصولاً نیازی به تحصیل در دانشگاه ندارند و افراد با کارآموزیهای کوتاهمدت در مراکز آموزشهای مهارتی میتوانند به ایفای نقش اقتصادی خود پرداخته و حرکت به سمت تشکیل خانواده و اشتغال و فعالیت اقتصادی را بیجهت به تعویق نیندازند.